English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4624 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
high pressure U دارای وزن وفشار زیاد پرفشار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
HP U پرفشار
needle valve U شیر محفظههای پرفشار
of great importance U دارای نفوذ زیاد
surfy U دارای خیزاب زیاد
iffy U دارای احتمالات زیاد
precieuse U دارای فرافت زیاد
newsy U دارای اخبار زیاد
overcharged with electricity U دارای برق زیاد
long-distance U دارای مسافت زیاد
long distance U دارای مسافت زیاد
elmy U دارای نارون زیاد
gleby U دارای کلوخه زیاد
precieux U دارای فرافت زیاد
long dated U دارای مهلت زیاد
iffy U دارای لیت و لعل زیاد
superincumbent U دارای فشار زیاد فشاری
loaded U پولدار دارای پول زیاد
siliciferous U دارای سیلیس یا سیلیکون زیاد
imaginative U دارای قوه تصور زیاد
oversexed U دارای تمایلات جنسی زیاد شهوتران
overmasted U دارای دیرکهای زیاد بلند یاسنگین
garish U دارای زرق و برق زیاد شعله ور
high octane U دارای اکتان زیاد مانند بنزین سوپر
overparted U دارای سهم زیاد یا دشوار سنگین بار
high test U امتحان سختی را گذرانده دارای قوه فراره زیاد
polysomic U دارای کروموسومهای بیش از بقیه زیاد کروموسوم پرکروموسوم
to piss off the wrong people <idiom> U آدمهای دارای نفوذ و قدرت زیاد را عصبانی کردن
eurytopic U دارای قدرت تحمل زیاد نسبت به تغییرات عوامل محیط
blockbusters U بمب دارای قدرت تخریبی زیاد شخص یاچیز خیلی موثر وسخت
multimult U پیشوند بمعنی " بسیار وزیاد "و " دارای تعداد زیاد " و "متعدد " و " بیشتر " و" چند "
jet stream U جریان باد جت استریم درطبقه استراتوسفر که دارای فشار و سرعت زیاد میباشد
blockbuster U بمب دارای قدرت تخریبی زیاد شخص یاچیز خیلی موثر وسخت
hard sell U فروشندگی باچرب زبانی وفشار
club propeller U ملخی دارای تیغههای کلفت باگام زیاد برای تست قدرت یاترک موتور
dumptor U کامیونی با چرخهای لاستیکی که دارای سرعتی زیاد میباشد و بار خود را درجلو تخلیه میکند
high frequency U دارای فرکانس با تکرار زیاد امواج پر فرکانس
pillory U نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillorying U نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pilloried U نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillories U نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pneumatolysis U تاثیر بخار گرم ومایعات وفشار درتشکیل سنگهای معدنی واقع در مجاورت سنگهای اذرین
constrain U بزور وفشار وادار کردن تحمیل کردن
constraining U بزور وفشار وادار کردن تحمیل کردن
constrains U بزور وفشار وادار کردن تحمیل کردن
load call U وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition U احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
Nomatic rugs U قالی های عشایری و قشقایی [این فرش ها بعلت جا به جایی زیاد عشایر عموما کوچک بافته می شوند و اکثرا بصورت پشم بوده و در آن از ذهنی بافی و یا نقوش محلی استفاده می شود. فرش ها دارای استحکام ضعیف هستند.]
I didnt get much sleep. U زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
overbuild U زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
to hold somebody in great respect U کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
isobars U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled U دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious U دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent U دارای دهن باز دارای لبان برگشته
galleried U دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
acinaseous U دارای تخم و بذر دارای تخمدان
gravel blind U دارای چشم تار دارای دید کم
low tension U دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
virile U دارای نیروی مردی دارای رجولیت
outrigged U دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
surcharge U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
idiomorphic U دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
high speed U با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
end stopped U دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
isotropic solutions U دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
Indo-persian rug U قالی هندی با طرح ایرانی [اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
polyisotopic U دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
monadelphous U دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
off colored U دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
winy U شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winey U شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
egregiously U زیاد
heart break U غم زیاد
thick U زیاد
populous U زیاد
extortionary U زیاد
extortionate U زیاد
too U زیاد
swingeing U زیاد
to a large extent U زیاد
many U زیاد
late U زیاد
fulsome U زیاد
immane U زیاد
numerous U زیاد
too much U زیاد
for all the world U بی کم و زیاد
widely U زیاد
overly U زیاد
thickest U زیاد
mortally U زیاد
generous U زیاد
hugely U زیاد
tremendously U زیاد
immoderate U زیاد
intensively U زیاد
intense U زیاد
thicker U زیاد
supererogatory U زیاد
squeamishly U زیاد
effusively U زیاد
quite a few <idiom> U زیاد
overmuch U زیاد
plaguily U زیاد
plethoric U زیاد
ranksack U زیاد
superabundant U زیاد
in excess U زیاد
over and above U زیاد
heartbreak U غم زیاد
very U زیاد
extensive U زیاد
large adv U زیاد
profusely U زیاد
widest U زیاد
not a lettle U زیاد
muckle U زیاد
wider U زیاد
mickle or muckle U زیاد
much U زیاد
highs U زیاد
squeamishness U زیاد
intensely U زیاد
high U زیاد
glaring U زیاد
heavily U زیاد
highest U زیاد
no end of U زیاد
vastly U زیاد
copious U زیاد
profoundly U زیاد
excessive U زیاد
greatly U زیاد
highly U زیاد
outrageously U زیاد
rife U زیاد
great U زیاد
wide U زیاد
in quantities U زیاد
mickle U زیاد
greatest U زیاد
great- U زیاد
pentadactyl U دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
glares U درخشندگی زیاد
overworking U زیاد کارکردن
overworked U زیاد کارکردن
glared U درخشندگی زیاد
scrupulousy U بادقت زیاد
superelevation U ارتفاع زیاد
obstipation U یبوست زیاد
subtility U دقت زیاد
heavier U زیاد سخت
expanses U فضای زیاد
onding U بارندگی زیاد
fixation U دلبستگی زیاد
fixation U عشق زیاد
fixations U دلبستگی زیاد
overworks U زیاد کارکردن
fixations U عشق زیاد
so many U انیقدر زیاد
slather U مقدار زیاد
jillion U مقدار زیاد
glare U درخشندگی زیاد
expanse U فضای زیاد
rigors U دقت زیاد
struck with teror U زیاد ترسیده
longings U ارزوی زیاد
tabes U ضعف زیاد
abound زیاد بودن
to overleap oneself U زیاد دورافتادن
h.f. U بسامد زیاد
grnish U زیاد کردن
long precision U دقت زیاد
mass casualties U تلفات زیاد
mass bombing U بمباران زیاد
long range U با برد زیاد
cambers U افزایش زیاد
camber U افزایش زیاد
furor U خشم زیاد
full tilt U باسرعت زیاد
frequent visiting U دیدنی زیاد
macro U رشد زیاد
an abrupt place U با سراشیبی زیاد
to be left U زیاد امدن
longing U ارزوی زیاد
latifundia U املاک زیاد
left over U زیاد امده
my grief was intensified U غصه من زیاد
superrabundant U زیاد فراوان
scrupulousness U دقت زیاد
superrabundant U خیلی زیاد
musk cat U گریه زیاد
swingeing damages U خسارات زیاد
tabes U لاغری زیاد
much rain U باران زیاد
mort U مقدار زیاد
high altitude U ارتفاع زیاد
Recent search history Forum search
1خوب بالای زیاد موضوعات صحبت کردیم
1A cop who doesn't exactly play it by the book.
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
2In order to be interesting you have to be mean
2In order to be interesting you have to be mean
1you still weren't very nice to him about it.
1for some time i did not have to speak much.
1offshoring
1veterans
1Bravetown
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com